زمان جاری : جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 7:52 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 258
نویسنده پیام
amani آفلاین



عضویت: 10 /10 /-622
روز پدر(شناخت مختصري از زنگدگاني امير المومنين علي (ع))

حضرت علي (ع) در سيزده رجب سال 30 عام الفيل در كفبه به دنيا امد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت.در بيست و يكم ماه رمضان سال 40 هجري در شهر كوفه به درجه شهادت رسيد.قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد.
بخشهاي از زندگاني علي (ع)
با توجه به اينكه امير مومنان ده سال پيش از بعثت پيامبر (ص) ديده به جهان گشود و در حوادث تاريخ اسلام همواره در كنار پيامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نيز سي سال زندگي نمود، مي توان مجموع عمر 63 ساله او رابه پنج بخش زير تقسيم نمود:
1- از ولادت تا بعثت پيامبر اسلام
2- از بعثت تا هجرت پيامبر به مدينه
3- از هجرت تا درگذشت پيامبر اسلام
4- از رحلت پيامبر اسلام تا آغاز خلافت ان حضرت
5- دوران خلافت آن بزرگوار
1- از ولادت تا بعثت پيامبراسلام (ص)
چنانكه اشاره كرديم ، اگر مجموع عمر علي (ع) را به پنج بخش تقسيم كنيم ، نخستين بخش آن را زندگي امام پيش از بعثت پيامبر تشكيل مي دهد ، مقدار عمر امام در اين بخش از ده سال تجاوز نمي كند زيرا زماني كه علي (ع) ديده به جهان گشود ، بيش از سي سال از عمر پيامبر نگذشته بود و پيامبر در چهل سالگي به رسالت مبعوث گرديد ، بنابراين (ع) در موقع بعثت پيامبر بيش از ده سال نگذشت .

در آغوش پيامبر :
علي (ع) در اين دورع كه دوره حساس شكل گيري شخصيت و دوره پذيرش تربيتي و روحي او بود ، در خانه حضرت محمد (ص)و تحت تربييت او به سر برد . مورخان اسلامي در اين زمينه مي نويسند:يك سال ، قحطي بزرگي در مكه رخ داد . در آن زمان ابوطالب عموي پيامبر داراي عائله زياد وهزينه سنگيني بود . حضرت محمد (ص) به عموي ديگر خود - عباس - كه از ثروتمندترين افراد بني هاشم بود ، پيشنهاد كرد كه هر كدام از ما يكي از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببريم تا فشار مالي ابوطالب كم شود ، عباس موافقت كرد ، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او در ميان گذاشتند .ابوطالب با اين پيشنهاد موافقت كرد .درنتيجه عباس ،‌-جعفر- و حضرت محمد -علي - را به خانه خود برد.علي (ع)همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنكه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و علي (ع) او را تصديق كرد و از او پيروي نمود.پيامبر اسلام پس از گرفتن علي (ع) فرمود : همان را برگزيدم كه خدا او را براي من برگزيد.
از انجا كه حضرت محمد (ص) در سنين كودكي -پس از درگذشت عبدالمطلب-درخانه عمويش ابوطالب و تحت كفالت او بزرگ شده بود ،‌مي خواست با تربيت يكي از فرزندان او ، زحمات وي و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران كند و از ميان فرزندان او نظر به علي (ع) داشت .علي (ع) در دوران خلافت خود ، در خطبه -قاصعه- به اين دوره تربيتي خود اشاره نموده و مي فرمايد:شما (ياران پيامبر)از خويشاوندي نزديك من با رسول خدا و موقعيت خاصي كه با ان حضرت داشتم آگاهيد و مي دانيد موقعي كه من خردسال بودم ، پيامبر مرا درآغوش مي گرفت و به سينه خود ميفشرد و مرا در بستر خود ميخوابانيد به طوري كه من بدن او را لمس ميكردم ، بوي خوش ان را ميشنيدم و او غذا در دهان من ميگذارد .من همچون بچه اي كه به دنبال مادرش مي رود ، همه جا همراه او ميرفتم ، هر روز يكي از فضائل اخلاقي خود را به من تعليم ميكرد و دستور ميداد كه از ان پيروي كنم .

علي (ع) در غار حرا
حضرت محمد (ص) پيش از انكه به رسالت مبعوث شود ،سالي يك ماه در غار حرا به عبادت مي پرداخت و در اين مدت اگر تهديستي نزد مي ميرفت به او طعام ميداد و وقتي كه ماه به پايان مي رسيد و مي خواست به خانه برگردد ريال ابتدا به مسجد الحرام ميرفت و هفت بار يا هر قدر كه ميخواست خانه خدا را طواف مي كرد و سپس به منزل خود باز ميگشت.
قرائن نشان مي دهد كه حضرت محمد(ص)با عنايت شديدي كه نسبت به علي (ع) داشت او را در آن يك ماه همراه خود به حرا مي برد وقتي كه فرشته وحي براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت ، علي (ع) در كنار آن حضرت بود و آن روز از همان ماهي بود كه حضرت محمد (ص) براي عبادت به كوه حرا ميرفت .علي (ع) در خطبه -قاصعه-در اين باره ميفرمايد: پيامبر هر سال در كوه حرا به عبادت مي پرداخت و جز من كسي او را نمي ديد... هنگامي كه وحي بر ان حضرت نازل شد ، صداي ناله شيطان را شنيدم ، به رسول خدا عرض كردم : اين ناله چيست ؟ فرمود : اين ناله شيطان است و علت ناله اش اين است كه او از اينكه در روي زمين اطاعت شود ، نا اميد گشته است و آنچه را من ميشنوم تو نيز مي شنوي و آنچه را مي بينم تو نيز ميبيني جز اينكه تو پيامبر نيستي ، بلكه وزير من و برخيز و نيكي هستي .
اين گفتار اگر چمه مي تواند مربوط به عبادت پيامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ، ولي قرائن گذشته و اينكه عبادت پيامبر در حرا غالبا قبل از رسالت بوده است ، نشان ميدهد كه اين گفتار مربوط به دوران قبل از رسالت پيامبر اسلام (ص) باشد.در هر حال پاكي روح علي (ع) و تربيتهاي پيگير پيامبر سبب شد كه او در همان دوران كودكي با قلب حساس، ديده نافذ و گوش شنوا، چيزهايي را ببيند و اصواتي را بشنود كه براي مردم عادي ديدن و شنيدن انها ممكن نيست .
ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه مي نويسد: در كتب صحاح روايت شدخ است كه وقتي جبرئيل براي نخستين بار بر پيامبر نازل گرديد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت ، علي (ع) در كنار پيامبر اسلام بود.
از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود : علي (ع) پيش از رسالت پيامبر اسلام ص همراه ان حضرت نور نبوت را ميديد و صداي فرشته را ميشنيد .پيامبر اسلام (ص) به او ميفرمود : اگه من خاتم پيامبران نبودم ، تو شايستگي مقام نبوت را داشتي ولي تو وصي و وارث من ، سرور اوصيا و پيشواي پرهيزگاران هستي .
2- بعثت تا هجرت پيامبر:
دومين قسمت از زندگاني علي (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدينه تشكيل مي دهد كه از نظر زماني سيزده سال مي شود . اين بخش از زندگاني امام شامل يك سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته علي (ع) از كوچكي يكتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستي نبود تا اسلام او به معناي دست كشيدن از بت پرستي باشد (درحالي كه در مورد ساير ياران پيامبر چنين نبود) پيشگام بودن در پذيرفتن اسلام ، ارزشي است كه قران مجيد روي ان تكيه كرده و صريحا اعلام نموده است كه كساني كه در گرايش به اسلام پيشگام بوده اند ، در پيشگاه خدا ارزش والايي دارند ، انجا كه مي فرمايد : و پيشگامان ،آنان مقربانند.
توجه خاص قران به موضوع سبقت در گروش به آيين اسلام به حدي است كه حتي كساني را كه پيش از فتح مكه ايمان آورده و جان و مال خود را در راه خدا بذل نموده اند ، از افرادي كه پس از پيروزي مسلمانان برمكيان ، ايمان اورده و جهاد كرده اند ، برتر شمرده است چه رسد به كساني كه پيش از هجرت و در سالهاي نخست ظهور اسلام ، مسلمان شده اند، آنجا كه مي فرمايد: كساني از شما كه پيش از پيروزي (فتح مكه ) در راه خدا انفاق كردند و سپس به جهاد پرداختند ، با كساني كه بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد كردند ، يكسان نيستند، بلكه آنان در پيشگاه خدا مقامي برتر دارند و خداوند به هر دو وعده نيك داده است ...
علت برتري اميان مسلمانان پيش از فتح مكه ( كه در سال هشتم هجري صورت گرفت ) اين است كه آنان در موقعي ايمان آوردند كه اسلام در جزيره العرب به اوج عظمت نرسيده بود و هنوز پايگاه بت پرستان يعني شهر مكه به صورت دژ شكست ناپذيري باقي بود و خطرهايي از هر طرف جان و مال مسلمانان را تهديد مي كرد . البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدينه و گرايش اوس و خزرج و قبايل اطراف مدينه به اسلام ، از پيشرفت و ايمني نسبي برخوردار بودند و در بسياري از درگيريهاي نظامي غالب و پيروز ميشدند ، ولي خطر هنوز بكلي برطرف نشده بود . بنابراين در صورتي كه گروش به اسلام و بذل مال و جان در چنين شرائطي ، از ارزش خاصي برخوردار باشد ، قطعا اظهار ايمان و اسلام در آغاز دعوت پيامبر كه قدرتي جز قدرت قريش و نيرويي جز نيروي بت پرستان در كار نبود ، ارزش بالاتر و بيشتري خواهد داشت . از اين نظر سبقت در اسلام در ميان ياران پيامبر ،‌از افتخارات مهم بشمار مي رفت .با اين توضيح ميزان ارزش پيشگامي علي (ع) در اسلام بخوبي روشن مي گردد .

دلائل پيشگامي علي (ع) در اسلام
دلائل و شواهد پيشگامي علي (ع) در متون اسلامي به قدري فراوان است كه بيان همه آنها از حد گنجايش اين كتاب بيرون است ولي به عنوان نمونه تعدادي از آنها را ذيلا مي اوريم :
الف- پيش از همه ، خود پيامبر اسلام (ص) به پيشقدم بودن علي (ع) تصريح كرده و درميان جمعي از ياران خود ميفرمايد :نخستين كسي كه در روز رستاخيز با من در كنار حوض (كوثر) ملاقات ميكند پيشقدم ترين شما در اسلام ، علي بن ابي طالب است .
ب- دانشمندان و محدثان نقل ميكنند: حضرت محمد (ص) روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علي (ع) فرداي ان روز -سه شنبه-با او نماز خواند.
ج- امام در خطبه قاصعه مي فرمايد : ان روز اسلام جز به خانه پيامبر و خديجه راه نيافته بود و من سومين نفر آنها بودم .نور و وحي رسالت را ميديدم ،و بوي نبوت را ميشنيدم .
د-امام در جايي ديگر از سبقت خود در اسلام چنين ياد ميكند : خدايا من نخستين كسي هستم كه به سوي تو بازگشت و پيام تورا شنيد و به دعوت پيامبر تو پاسخ گفت و پيش از من جز پيامبر اسلام كسي نماز نگزارد.
ه- علي (ع) مي فرمود : من بنده خدا و برادر پيامبر و صديق اكبرم اين سخن را پس از من جز دروغگوي افترا ساز ، نمي گويد . من هفت سال پيش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم .
و- عفيف بن قيس كندي ميگويد: من در زمان جاهليت بازرگان عطر بودم . در يكي از سفرهاي تجارتي وارد مكه شدم و مهمان عباس ( يكي از بازرگانان بزرگ مكه ) شدم ، در يكي از روزها در مسجد الحرام در كنار عباس نشسته بودم ، در اين هنگام كه خورشيد به اوج رسيده بود ، جواني به مسجد در امد كه صورتش همچون قرص ماه نوراني بود ، نگاهي به اسمان كرد و سپس رو به كعبه ايستاد و شروع به خواندن نماز كرد، چيزي نگذشت كه جواني خوش سيما به وي پيوست و در سمت راست او ايستاد . سپس زني كه خود را پوشانده بود ، امد و در پشت سر ان دو نفر قرار گرفت و هر سه با هم مشغول نماز و ركوع و سجود شدندمن از ديدن اين منظره كه در مركز بت پرستان ، سه نفر آيين ديگري غير از مرام بت پرستي را برگزيده اند در شگفت ماندم ، رو به عباس كرده و گفتم : حادثه بزرگي است ! او نيز اين جمله را تكرار كرد و افزود : ايا اين سه نفر را ميشناسي ؟گفتم : نه . گفت : نخستين كسي كه وارد شد جلوتر از هر دونفر ايستاد ، برادر زاده من محمد بن عبدالله (ص) و دومين فر د ، برادر زاده ديگر من علي بن ابي طالب و سومين شخص همسر محمد است . و او مدعي است كه آيين وي از طرف خداوند نازل شده است و اكنون در روي زمين ، جز اين سه نفر كسي از اين دين پيروي نمي كند.
اين قضيه بخوبي نشان ميدهد كه در آغاز دعوت پيامبر اسلام (ص) غير از همسرش خديجه تنها علي(ع) ايين او را پذيرفته بوده است.

حامي و جانشين پيامبر (ص)
پيامبر اسلام به مدت سه سال ، از دعوت عمومي خود داري مي ورزيد و تنها در تماسهاي خصوصي با افرادي كه زمينه پذيرش را در آنها احساس مي كرد ، آنها را به اسلام دعوت مي كرد. پس از سه سال فرشته وحي نازل شد و فرمان خدا را ابلاغ كرد كه پيامبر دعوت هنگاني خود را از طريق دعوت خويشان و بستگان آغاز نمايد . فرمان خدا چنين بود : بستگان نزديك خودرا از عذاب الهي بيم ده و پرو بال مهر و مودت خود را بر سر افراد با ايمان فرو گستر ( نسبت به انان ابراز علاقه و محبت كن ) پس اگر با تو از در مخالفت وارد شوند بگو من از كارهاي بد شما بيزارم.
علت اينكه دعوت خويشان براي نقطه شروع دعوت هنگاني انتخاب شد ، اين است كه تا نزديكان يك رهبر الهي و يا بشري به او ايمان نياورند و از او پيروي نكنند ، هرگز دعوت او درباره بيگانگان موثر واقع نمي شود زيرا نزديكان همواره از اسرار و رازها و ملكات خوب و بد وي كاملا واقف و مطلع هستند، از اين رو ايمان انان نشانه وارستگي مدعي رسالت به شمار ميرود ،چنانكه اعراض و روي گرداني اكثريت قريب به اتفاق انها نشانه دوري مدعي ازخلوص و صفا و صدق در ادعا است . از اين نظر پيامبر به علي (ع) دستور داد كه چهل و پنج نفر از شخصيتهاي بزرگ بني هاشم را براي ضيافت ناهار دعوت كند و غذايي از گوشت بهمراه شير آماده سازد.مهمانان همگي در وقت معين به حضور پيامبر شتافتند و پس از صرف غذا ابولهب عمومي پيامبر با سخنان سبك خود مجلس را از آمادگي براي طرح سخن و تعقيب هدف ، انداخت و مجلس بدون اخذ نتيجه به پايان رسيد و ميهمانان پس از صرف غذا و شير ، خانه رسول خدا را ترك گفتند و پيامبر تصميم گرفت فرداي ان روز ،‌ضيافت ديگري ترتيب دهد و همه انان را جز ابولهب به خانه خود دعوت نمايد.با ز علي به دستور پيامبر غذا و شير آماده نمود و از شخصيتهاي برجسته و شناخته شده بني هاشم براي صرف ناهار و استما سخنان پيامبر دعوت به عمل آورد ، مهمانان همگي باز در موعد مقرر حضور بهم رسانيدند. پيامبر (ص) پس از صرف غذا سخنان خود را چنين اغاز كرد :
هيچ كس از مردم براي كسان خود چيزي بهتر از انچه من براي شما اورده ام نياورده است . من خير دنيا و اخرت براي شما اورده ام . خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگي وي و رسالت خويش دعوت كنم . چه كسي از شما مرا در اين راه كمك ميكند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد.
او اين جمله را گفت و مقداري مكث نمود تا ببيند كداميك از انان به نداي او پاسخ مثبت ميدهد ؟ در اين موقع سكوتي مطلق اميخته با بهت و تحير بر مجلس حكومت كرد و همگي سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند.ناگهان علي (ع) كه سن او در ان روز 15 سال تجاوز نمي كرد ، سكوت را درهم شكست و برخاست و رو به پيامبر كرد و گفت : اي پيامبر خدا من تو را در اين راه ياري ميكنم . سپس دست خود را به سوي پيامبر دراز كرد تا دست او را بعنوان پيمان فداكاري بفشارد در اين موقع پيامبر دستور داد كه علي (ع) بنشيند . بار ديگر پيامبر گفتار خود را تكرار نمود ،باز علي برخاست و امادگي خود را اعلام كرد . اين بار نيز پيامبر به وي دستور داد بنشيند . در مرتبه سوم نيز مانند دفعات پيشين كسي جز علي برنخاست و تنها او بود كه بپا خاست و پشتيباني خود را هدف مقدس پيامبر اعلام كرد. در اين موقع پيامبر (ص) دست خود را بر دست علي زد و جمله تاريخي خود را در مجلس بزرگان بني هاشم درباره علي بيان نمود و گفت :هان اي خويشاوندان و بستگان من ! علي برادر ووصي و خليفه من در ميان شما است .
بدين ترتيب نخستين وصي پيامبر اسلام به وسيله اخرين سفير الهي در اغاز رسالت كه هنوز جز عده ناچيزي به آيين وي نگرويده بودند تعبين گرديد.
از اينكه پيامبر در يك روز نبوت خود و امامت علي و اعلام كرد و روزي كه به بستگان خود گفت مردم من پيامبر خدا هستم ، همان روز نيز فرمود كه علي وصي و جانشين من است ، مي توان مقام و موقعيت امامت را در اسلام به نحو روشن ارزيابي نمود و به اين مطلب توجه كرد كه اين دو مقام از يكديگر جدا نبوده و همواره امامت مكمل برنامه رسالت است.

فداكاري بزرگ
در سال سيزدهم بعثت ، به دنبال انعقاد پيمان عقبه دوم در شب سيزدهم ذيحجه ، ميان پيامبر اسلام و يثربيان كه طي ان مردم يثرب پيامبر را به شهر دعوت نموده و قول حمايت و دفاع از ان حضرت دادند ، و از فرداي ان شب مسلمانان مكه بتدريج به يثرب هجرت كردند سران قريش دانستند پايگاه تازه اي براي نشر دعوت اسلام در يثرب اماده شده است از اينرو احساس خطر كردند ،چه ميترسيدند پس از ان همه ازار و اذيت كه به پيامبر و پيروان او رسانده اند ، پيامبر در صدد انتقام بر ايد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور ميكرد مورد تهديد قرار دهد . براي رويارويي با چنين خطري در اخر ماه صفر سال 41بعثت در دار الندوه (مجلس شواري مكه ) اجتماع كردند و به چاره انديشي پرداختند . در اين شورا برخي از حاضران پيشنهاد كردند كه پيامبر تبعيد يا زنداني شود ولي پيشنهاد رد شد . سر انجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند. اما كشتن پيامبر كار اساني نبود زيرا نبي هاشم ارام نمي نشست و به خونخواهي بر ميخواست . سرانجام تصميم گرفتند كه از هر قبيله جواني اماده شود تا شبانه دسته جمعي بر سر حضرت محمد (ص) بريزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه كنند ،در اينصورت قاتل يكنفر نخواهد بود و بني هاشم نمي توانند به خونخواهي برخيزند زيرا جنگ با همه قبائل براي انان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خونبها راضي خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد يافت . قريش براي اجراي نقشه خود شب اول ربيع الاول را انتخاب كردند.
خداوند بعدها هرسه نقشه انان را ياداوري نموده و فرمود:به ياد اور هنگامي را كه كافران نقشه مي كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند،يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج سازند، انها چاره مي انديشيدند و تدبير ميكردند و خداوند هم تدبير مي كرد و خدا بهترين چاره جويان و مدبران است.به دنبال اين تصميم قريش ، فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشركان اگاه ساخت و دستور الهي را ابلاغ كرد كه پيامبر شهر مكه را به عزم يثرب ترك كند.
در اينجا براي شكست نقشه دشمن لازم بود پيامبر (ص) از شيوه رد گم كردن استفاده كند تابتواند از شهر خارج شود . براي اين منظور لازم بود فرد جانباز و فداكاري شب در بستر پيامبر بخوابد تا گروهي كه به خانه او يورش ميبرند تصور كنند او هنوز خانه را ترك نگفته است و در نتيجه فكر انان فقط متوجه خانه او شود و از كنترل راهها غفلت كنند. چنين فردي جز علي (ع) كسي نبود.از اين نظر پيامبر نقشه سران قريش را با علي در ميان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و ان پارچه سبزي را كه من هر شب برروي خود ميكشيدم ، بر روي خود بكش تا تصور كنند كه من در بستر خفته ام و مرا تعقيب نكنند.علي (ع) به اين ترتيب عمل كرد ، ماموران قريش از سر شب خانه پيامبر را محاصره كردند و بامداد كه با شمشيرهاي برهنه به خانه هجوم بردند ، علي (ع) از بستر بلند شد.انان نقشه خود را تا ان لحضه صددرصد دقيق و موفق مي پنداشتند، با ديدن علي سخت براشفتند و روي به وي كرده گفتند : محمد كجاست؟ علي فرمود: مگر اورابه من سپرده بوديد كه از من ميخواهيد؟ كاري كرديد كه او ناچار خانه را ترك كند.در اين هنگام به سوي علي (ع) يورش بردند و به نقل طبري او را ازردند و انگاه وي را به سوي مسجد الحرام كشيدند و پس از بازداشت مختصري او را ازار ساختند و در سمت مدينه به تعقيب پيامبر پرداختند، در حالي كه پيامبر در غار ثور پنهان شده بود . قران مجيد اين فداكاري بزرگ علي (ع) را در تاريخ جاودانگي بخشيده و طي ايه اي او را از كساني معرفي ميكند كه در راه خدا جان خود را فدا مي كنند.
بعضي از مردم با ايمان ( همچون علي در ليله المبيب) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را براي كسب خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.
مفسران مي گويند: اين ايه درباره فداكاري بزرگ علي (ع) در ليله المبيب نازل شده است . خود حضرت نيز در شوراي شش نفري كه به دستور عمر براي تعيين خليفه تشكيل گرديد.با اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج كرد و فرمود : شما را به خدا سوگند مي دهم ايا جز من چه كسي در ان شب پر خطر كه پيامبر عازم غار ثور بود در بستر او خوابيد و خود را سپر بالا نمود؟همگي گفتند: كسي جز تو نبود.

3- از هجرت تا وفات پيامبر (ص)
علي (ع) برادر پيامبر (ص) اخوت اسلامي و پيوند برادري از اصول اجتماعي ايين اسلامي است . پيامبر اسلام به صورتهاي مختلف و گوناگون در ايجاد و استوار ساختن اين پيوند ، كوشش نموده است . از ان جمله پس از ورود به مدينه تصميم گرفت ميان مسلمانان مهاجر و انصار پيمان برادري منعقد سازد ، به اين منظور روزي در اجتماع مسلمانان به پا خاست و فرمود :تاخوا في الله اخوين اخوي در راه خدا دوتا دوتا برادر شويد. انگاه مسلمانان دو بدو دست يكديگر را به عنوان برادري فشردند و بدين ترتيب وحدت و همبستگي بين انان استوارتر گرديد.
البته در اين پيمان نوعي هماهنگي و تناسب افراد با يكديگر از نظر ايمان و فضيلت و شخصيت اسلامي رعايت مي شد . اين معنا با دقت در وضع و حال افرادي كه با هم برادر شدند بخوبي روشن مي گردد.
پس از انكه براي هر يك از حاضران برادري تعيين گرديد علي (ع) كه تنها مانده بود با چشمان اشكبار به حضور پيامبر عرض كرد : بين من و كسي پيوند برادري برقرار نساختي .پيامبر فرمود : تو برادر من در دو جهان هستي . انگاه بين خود وعلي (ع) عقد برادري خواند . اين موضوع ميزان عظمت و فضيلت علي (ع) را بخوبي نشان ميدهد و روشن ميسازد كه وي تا چه حد به رسول خدا نزديك بوده است.

در جبه هاي جنگ
زندگي علي (ع) از هجرت تا وفات پيامبر ، شامل حوادث و رويدادهاي فراوان ويژه فداكاريهاي بزرگ ان حضرت در جبه هاي جنگ است .پيامبر اسلام پس از هجرت به مدينه ، بيست و هفت -غزوه-با مشركان و يهودو شورشيان داشت كه علي در بيست و شش غزوه از اين غزوات شركت داشت و فقط در غزوه تبوك به علت حساسيت شرائط كه بيم ان مي رفت منافقان در غياب پيامبر در مركز حكومت اسلامي دست به توطئه بزنند ، به دستور پيامبر (ص) در مدينه ماند .

الف - جنگ بدر
مي دانيم كه جنگ بدر نخستين جنگ كامل العيار ميان مسلمانان و مشركان بود و به همين دليل نخستين ازمايش نظامي بين طرفين به شمار مي رفت و از اين پيروزي هر يك از طرفين در اين جنگ بسيار مهم بود.اين جنگ در سال دوم هجرت رخ داد .پيامبر(ص) در اين سال اگاهي يافت كه كاروان بازرگاني قريش به سرپرستي ابوسفيان دشمن ديرينه اسلام از شام عازم بازگشت به مكه است و چون مسير كاروان از نزديكيهاي مدينه رد ميشد پيامبر اسلام با 313 نفر از مهاجران و انصار به منظور ضبط كاروان به سوي منطقه بدر كه مسير طبيعي كاروان بود حركت كرد.هدف پيامبر از اين حركت ان بود كه قريش بدانند خط بازرگاني انها در دسترس نيروهاي اسلام قرار دارد و اگر انها از نشر و تبليغ اسلام و ازادي مسلمانان جلوگيري كنند ، شريان حيات اقتصادي انان به وسيله نيروهاي اسلام قطع خواهد شد.از طرف ديگر ابوسفيان چون از حركت مسلمانان اگاهي يافت ، با انتخاب يك راه انحرافي از كناره هاي درياي سرخ، كاروان را بسرعت از منطقه خطر دور كرد و همزمان با اين عمل ، از سران قريش در مكه استمداد كرد. به دنبال استمداد ابوسفيان ، تعداد 950 تا 1000 نفر از مردان جنگي قريش به سوي مدينه حركت كردند . در روز 17 رمضان اين گروه با مسلمانان رو در رو قرار گرفتند. در حالي كه نيروي شركت سه برابر نيروي اسلام بود.در اغاز نبرد ، سه تن از دلاوران قريش كه تا دندان مسلح بودند به نامهاي عتبه ( پدر هند ، همسر ابوسفيان)برادر بزرگ او شيبه و وليد (فرزند عتبه) فرياد كشان به وسط ميدان جنگ امدند و هماورد خواستنددر اين هنگام سه نفر از دلاوران انصار براي نبرد با انان وارد ميدان شدند و خود را معرفي كردند . قهرمانان قريش كه از جنگ با انان خود داري نموده فرياد زد : اي محمد افرادي كه از اقوام ما ، همشان ما هستند براي جنگ با ما بفرست .در اين هنگام رسول خدا (ص) به عبيده بن حارث بن عبدالمطلب -حمزه بن عبدالمطلب و علي بن ابيطالب دستور داد به جنگ اين سه تن بروند ، اين سه مجاهد شجاع روانه رزمگاه شدند و خود را معرفي كردند . انان هر سه نفر را براي مبارزه پذيرفتند و گفتند : هنگي همشان ما هستند .از اين سه تن حمزه با شيبه -عبيدهم با عتبه-و علي كه جوانترين انها بود با وليد دايي معاويه روبرو شدند و جنگ تن به تن اغاز گرديد . علي و حمزه هر دو هماورد خود را بسرعت به قتل رساندند و لي ضربات متقابل ميان عبيده و عتبه هنوز ادامه داشت و هيچ كدام بر ديگري غالب نمي شد . از اين رو علي و حمزه پس از كشتن رقيبان خود به كمك عبيده شتافتند و عتبه را نيز به هلاكت رساندند
علي (ع) بعدها در يكي از نامه هاي خود به معاويه با اشاره به اين حادثه نوشت : شمشيري كه انان را در يك جنگ برجد تو عتبه و دايي تو وليد و برادرت حنظله فرود اوردم هم اكنون نزد من است.
پس از پيروزي سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قريش كه اثر خرد كننده اي در روحيه فرماندهان سپاه شرك داشت ، جنگ همگاني اغاز شد و منجر به شكست فاحش ارتش شرك گرديد ، به طوري كه هفتاد نفر اسير گشتند.
در اين جنگ بيش از نيمي از كشته شدگان با ضربت شمشير علي (ع) از پاي در امدند
مرحوم شيخ مفيد ، سي و شش تن از كشته شدگان مشركين در جنگ بدر را نام مي برد و مي نويسد : راويان شيعه و سني به اتفاق نو شته اند كه اين عده را علي بن ابي طالب (ع) شخصا كشته است بجز كساني كه در مورد قاتل انان اختلاف است و يا علي در كشتن انان با ديگران شركت داشته است.

جمعه 12 خرداد 1391 - 22:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | روز پدر(شناخت مختصري از زنگدگاني امير المومنين علي (ع)) | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS